تاريخ : چهارشنبه 31 ارديبهشت 1393 | 4 AM | نويسنده : پریسا صدری

چند روز قبل از عقد کنان، خانواده ی عروس و داماد شروع به دعوت دوستان و آشنایان و قوم و خویش ها می کردند. آن وقت ها، کارت دعوت رسم نبود. دعوت های زنانه این طور صورت می گرفت که خانواده ی عروس و داماد چند دانه نقل و هل توی نعلبکی بلور می گذاشتند و نعلبکی را در دستمال کوچک ابریشمی می پیچیدند و توسط یک زن گیس سفید یا دده سیاه، برای دوستان و آشناهای زنانه می فرستادند و دعوت های مردانه هم این طور بود که یک مرد خوش خط، به قول معروف چندین«رقعه ی فدایت شوم» برای دوست و آشناها می نوشت و«غلام بچه ها» این دعوتنامه ها را می رسانیدند.
روز پیش از عقدکنان در خانه ی داماد رخت های نبریده و چادر و چاقچور و روبنده و قلابه و کفش زر دوزی عروس را توی«خونچه» می گذاشتند. این خونچه ی اول بود. اما در خونچه ی دوم کیسه های حنا و رنگ سدر قرار می دادند. در خونچه ی سوم ده بیست جفت کفش زنانه بود که باید میان کارکنان حمام زنانه ی خانواده ی عروس-زن اوستا، جامه دار، آبگیر، دلاک، حجامتچی، بند انداز، و امثال آن- تقسیم شود. خونچه ی چهارم، خونچه ی اسفندِ پای عقد بود که هنوز هم معمول است. بعد از آن، خونچه های شیرینی و میوه و طبق های آجیل و کاسه نبات بود. در یک خونچه هم چندین کله قند، چند بسته چایی، چند شیشه شربت های جور به جور می گذاردند.
بعضی خانواده ها یک دسته مطرب مردانه همپای این خونچه ها راه می انداختند. اما بیشتر خانواده ها به جای مطرب، یک مداح خوش صدا حرکت می دادند که با صدای بلند شرح عروسی حضرت فاطمه سلام علیها، را می خواند و زن و مرد تماشاچی از بالای پشت بام و توی کوچه دست می زدند و هلهله می کردند.
در خانه ی عروس، یک گوسفند حاضر کرده بودند که تا خونچه ها می رسیدند، سر گوسفند را می بریدند، اسفند دود می کردند و خونچه ها را تحویل می گرفتند. صبح آن روز، عروس را حمام می بردند؛ سرش را حنا می بستند، صورتش را بند می انداختند، سفیداب و سرخاب می مالیدند، ابروانش را وسمه می کشیدند و لباس هایی را که داماد فرستاده بود، به او می پوشاندند.
بعد از ظهر عروس را پای جا نماز می نشاندند تا خطبه ی عقد جاری شود. اتاقی که در آن آداب عقد را به جا می آوردند، باید زیرش پر باشد و زن هایی که موقع عقد در آن اتاق بودند، باید همه«یک بخته» و«سفید بخت» باشند. رو به قبله، سفره ی سفیدی پهن می کردند؛ آینه ای را که داماد فرستاده،«آینه ی بخت» بالای سفره می گذاشتند. دو«جار» یا«لاله» در دو طرف آینه قرار می دادند که در آنها یک شمع به اسم عروس و یک شمع به اسم داماد روشن می کردند. جلوی آینه، مشتی گندم پاشیده، رویش«سوزنی ترمه» می انداختند. بعد، «پیه سوزی» از عسل و روغن روشن کرده، رویش یک تشت واژگون می نمودند. روی تشت، یک زین اسب قرار می دادند که عروس روی این زین می نشست. عروس موقع عقد توی آینه نگاه می کرد و رسم بود که در لباس های او نباید گره باشد. همچنین بندهای لباس او باید باز باشد تا گره در کارش نخورد.
سر سفره عقد، لازم بود حتماً این چند قلم حاضر باشد: قرآن، جا نماز، قدح شربت، خونچه ی اسفند، نان و پنیر و سبزی، گردو، جیوه، کاسه ی آب که روی برگ سبز باشد، دو کله قند که در موقع خواندن خطبه ی«آدم»، یک زن سفید بخت بالای سر عروس می سایید تا خرده های آن روی سر و صورت عروس بریزد- معنی این کار این بود که«زندگی ات پر از شیرینی باشد»-؛ علاوه بر اینها میوه و شیرینی،«هفت جواهر»، یعنی هفت ادویه ی گیاهی که در هاون می ساییدند و در یک قهوه جوش، قلیاب سرکه و فلفل سفید می جوشاندند و در قهوه جوش دیگر روی منقل دو تخم مرغ در هفت ادویه به نیت اولاد می جوشاندند که یکی از آنها را عروس می خورد و دیگری را داماد.
عقد که تمام می شد، مغز یک فندق را در آورده و در آن جیوه می ریختند و سوراخ آن را با موم می گرفتند و به عروس می دادند تا همان طور که جیوه در فندق می لغزد، دل داماد نیز برای عروس مدام بتپد و سر او هوو نیاورد!
پس از انجام مراسم عقد، کاسه آب را می ریختند به سر عروس و با کفش های او شمع ها را خاموش می کردند. هفت جواهر و جیوه که در عقد حاضر می کردند، به عقیده ی قدیمی ها برای سفید بختی بود. آب نشانه ی روشنایی و برگ نماد سبز، نماد خرمی بود. روی زین نشستن عروس نیز به این معنی بود که به سر شوهر مسلط باشد. عسل و روغن برای این بود که روزگارشان شیرین و خوشگوار باشد. اسفند برای شگون و نان و پنیر و سبزی هم زندگی عروس و داماد را پر برکت می کرد.
منبع: خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30



برچسب‌ها: فیلمبرداری عقد , عروسی ,